این چه جنونی است که در من سر برداشته؟ گاه به تلخی زهرم با تو و گاه به شیرینی هر چه شیرین است. هر چه می کنم با این بی قراری نمی توانم کنار بیایم. با نبودن و نداشتن ات نمی توانم کنار بیایم. با تو از خواب بیدار می شوم و شانه به شانه ات راه می سپرم و با تو تن خسته را تا خانه می رسانم و روی تخت رخوت ام می اندازم. با تو بی انگیزه می شوم و با تو دلگرمی می گیرم. شده ام جمع اضداد! می بینی؟ چه کرده ای تو با من؟ جادوی تو شده ام. طور دیگر باید بگویم یا اصلا هیچ نگویم
More than being wrong in a story
از هر چه بگذریم ...
تو ,ام ,بیایم ,نمی ,شوم ,شانه ,با تو ,هر چه ,گاه به ,شوم و ,می شوم
درباره این سایت